براهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین (1)
ارسطو،
فیلسوف بزرگ یونان باستان، برای بحث و بررسی درباره ی سکون یا حرکت زمین،
در کتاب «در آسمان»، از مفاهیم فلسفه ی طبیعی خود، یعنی علل طبیعی و قسری
حرکت، آغاز می کند. براهین فلسفی ارسطو برای سکون زمین در مرکز عالم، در
کنار براهین هندسی بطلمیوس، قرنها به عنوان بهترین و کامل ترین استدلالات
عقلی برای این موضوع در جهان علم حکومت کرد. ولی اگر امروزه ما می دانیم
که زمین نه تنها در مرکز عالم نیست بلکه با سرعت در حال چرخش و گردش است،
پس این «براهینِ» به اصطلاح عقلی و ریاضی، آیا جز یک سری حرافی چیز دیگری
است؟
در
این مقاله خواهیم دید که چنین نگاهی به تاریخ نجوم و در کل تاریخ علم، ما
را از فهم ماهیتِ واقعی آنچه متفکرین دوران باستانی با عنوان علم و دانش
عمر خود را صرف آن نمودند، دور می کند.
آنها هم
استدلالات و قضایای خود را داشتند، و با اتکا به نیروی تفکر در حال جستجو
برای یافتن پاسخ سوالات خود بودند. البته نمی توان نقش پیش فرضهای
متافیزیکی و غیر عینی را در فعالیتهای آنها منکر شد، ولی مگر علم امروز از
متافیزیک به کلی خالی است؟ آیا علم جدید تحت تأثیر مدهای فکری و فلسفی و
اجتماعی نیست؟ آیا با نبود این پیش فرضهای به اصطلاح غیر علمی، هیچ دانش
قابل اتکایی درباره ی طبیعت بوجود می آمد؟ و آیا علم امروز ما، یقینی ترین
و درست ترین حقایق عالم امکان را کشف کرده است؟ با این نگاه بیایید، با
چشمانی شسته شده از پندارهای امروز- محور، دنیای باستان را جور دیگر
ببینیم:
براهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین
ارسطو
برای اثبات سکون زمین در عالم، با استفاده از مفاهیم فلسفی خود، که قبلاً
آنها را اثبات کرده است، بدین شیوه آغاز می کند. در این میان ارجاعات وی،
به مشاهده ی مستقیم طبیعت و توجه به پدیدارها حائز اهمیت است.
1- اگر
زمین را بدور مرکز عالم، متحرک فرض کنیم، این حرکت یا طبیعی است ویا
اجباری و قَسری(= اجباری). وی نتیجه می گیرد که اگر زمین چنین حرکتی بدور
مرکز عالم داشته باشد، قطعاً به اجبارِ نیروی دیگری خواهد بود. زیرا
مشاهده ی مستقیم طبیعت نشان می دهد که اجزای زمین مثل سنگها و آبها و ...
همه به طور طبیعی به سمت مرکز زمین حرکت می کنند و به سوی آنجا مایل
هستند. پس اگر چنین باشد، چطور می توان پذیرفت، کل کره ی زمین که مجموع
این اجزاء است، حرکت طبیعی متفاوتی داشته باشد. اگر حرکت طبیعی تمام اجزاء
زمین به سمت مرکز زمین است، در نتیجه حرکت طبیعی کل زمین هم باید به سوی
مرکز خود باشد. پس نمی توان تصور نمود که زمین، خارج از مرکز عالم و دارای
حرکت طبیعی مستدیر، به گرد مرکز عالم باشد. زیرا اگر چنین بود تمام اجزای
زمین از سنگ ها و چوب ها و ... باید به گرد مرکز عالم یعنی خارج مرکز زمین
تمایل می داشتند، ولی مشاهده ی مستقیم طبیعت، چنین چیزی را نشان نمی دهد،
بلکه تمایل آنها به سمت مرکز زمین است.
2- ولی
حتی اگر زمین به دور مرکز عالم حرکت مستدیر هم داشته باشد، این حرکت به
واسطه ی نیروی دیگری است که به طور اجباری و قسری اعمال می شود. و چون این
حرکت قسری است پس ابدی نمی تواند بود.
تألیف:
ا.م.گمینی
منبع:
ارسطو، در آسمان، ترجمه: اسماعیل سعادت، نشر هرمس
منبع.موسسه تبیان
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 13949
کل یاداشته ها : 18